مهمان ناخوانده (ویروس)
وایییییییییییییییی چی بگم از اون روزا سختی که گذشت
یکشنبه صبح ساعت شش مدیا با گریه از خواب بیدار شد بعد من رفتم بغلش کردم دیدم حالش خوب نیست
یهو تو بغلم ببخشید استفراغ کرد نمیدونستم چیکارش کنم اونم فقط گریه میکرد وخودش سیخ میکرد بردیمش یه اب به سر وصورتش زدم تو بغلم آروم آروم تکون دادم تا خوابش برد وفکر میکردم خوب شده
که یه دفعه دیگه ساعت 8 بازم با گریه وزاری بیدار شد دوباره همونجوری......................
منم زنگ زدم به بابا گفتم حالش خوب نیست بردمش پیش ننه تا بابا اومد زنگ زدیم به دکتر گفتن دکتر کار داره زودتر از همیشه میره مجبور شدیم بردیمش پیش دکتر عمومی که یه سری دارو داد گفت چیزیش نیست
مدیا یه خورده بهتر شده بود تا ظهر ساعت 3 یا4 بود که تب کردید بابا گفت ببریمت شوشتر پیش دکتر خودش رفتیم اونجا شیاف بهش داد گفت اگه خوب نشد تا فردا باید بستری بشه
وای منو بابا چقدر حالمون گرفته بود واقعا سخته اون شب تا صبح بیدار بودم میترسیدم تب بالا بره
چون تب قطع نشد مجبور شدیم ببریمت پیش دکتر
البته پیش یه دکتر دیگه تو دزفول اون موقع مدیا خیلی کوچیک بود برده بودیم پیشش .....
اونجا دکتر یه آزمایش اوژانسی نوشت انجام دادیم
چقدر دخترکمون گریه کرد قلبمون آتیش گرفت
اینم عکسای مدیا بعد ازمایش وچون تبش بالا بود همون جا شیاف زدیمش خوابش برد
بعد یه نیم ساعتی جوابو دادن که فهمیدیم یه ویروس وارد بدن مدیا کوچولو ماشده
اون روز تا صبح تب داشت ولی روز بعدش دیگه خدا رو شکر تبش قطع شد ولی دخترم خیلی ضعیف شده
وزن کم کرده
که براش ماهیچه خریدم دارم هروز براش میپزم تا دوباره خوب بشه
دعا میکنم هیچکدوم از این کوچولو ها مریض نباشه و همیشه سرحال باشن